گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 81
شماره 90 - مرداد 1387
موعود 90









در آستانۀ چهاردهمین سال از فعالیت مؤسسۀ فرهنگی موعود عصر(عج) و سیزدهمین سال انتشار مجلۀ موعود قرار گرفتهایم. اوّلین
پیششمارة موعود در آبان ماه 1375 در تیراژي محدود منتشر شد و با گذار ماهها و سالها مقاومت و پایداري، اینک, با عنایت و
توجّه حضرت مولانا، صاحبالزّمان، ارواحنا له الفداء، در ایام برگزاري جشن میلاد مبارك حضرتش نودمین شمارة آن تقدیم
نیز در قطع و قالبی متفاوت در معرض دید و « موعود نوجوان » ایشان میگردد و درست در همین ایام، دورة جدید انتشار مجلۀ
مطالعۀ عموم نوجوانان و خانوادهها قرار میگیرد. شایسته است در این گزارش مختصر به اطلاع برسانیم که امروزه، موعود، با در
و «www.mouood.org» اختیار داشتن دو پایگاه اطلاعرسانی بر روي شبکۀ جهانی اینترنت با آدرسهاي
انتشار بیش از یکصد عنوان کتاب فرهنگی و مهدوي، انتشار هفتمین مجلد از مجموعه دایرةالمعارف ،«www.mastoor.ir»
موعود آخرالزّمان، همچنان از نظر تنوع آثار و خدمات، مؤسسهاي پیشتاز در حوزة فرهنگ مهدوي است. موعود، اینهمه را مرهون
عنایات حضرت صاحبالزمان(ع) است و چونان همیشه خود را تنها و تنها محتاج ایشان و رخصتشان براي ادامۀ توفیق خدمت
میشناسد. شایان ذکر است، سایت موعود، در میان کلیۀ سایتهاي فعال جهان بر روي شبکۀ اینترنت، در رتبۀ 79000 قرار گرفته
است. سال هشتاد و هفت موعود با گشایش دفتر نشر لوحهاي فشرده به صورت حرفهاي و جذّاب، جوانان و نوجوانان علاقهمند را
مواجه با آثار جذّاب و جدید ساخته است. جز اینها، در تمامی طول سالهاي گذشته، برگزاري جلسات سخنرانی، شرکت در
کنفرانسها و همایشها و برگزاري نمایشگاههاي عرضۀ محصولات فرهنگی جایگاه ویژهاي به مؤسسۀ فرهنگی موعود بخشیده
است. تنها در سال گذشته موعود در 226 برنامۀ علمی، نشست و همایش شرکت فعال داشته است. ارائۀ سرفصلهاي نو،
رویکردهاي ویژة فرهنگی، نقدهاي سیاسی اجتماعی، ارزیابی مستمرّ عملکرد فرقهها و گروههاي شبه مذهبی، ردیابی مدعیان
مهدویت و انتشار اخبار و تحلیلهاي روز از سوي موعود و از طریق آثار موعود باعث بروز موج گستردهاي از فعالیتها و
موضعگیريها در کشور بوده است. چنانکه، عموم فعالان حوزة فرهنگ مهدوي، رویکردهاي موعود را دستمایۀ فعالیتها و
محتواي آثار و نشستهاي خود ساخته و پیش میروند. تغذیۀ صدها سایت و وبلاگ و همراهی با صدها کانون فرهنگی مهدوي
در دانشگاهها و در سطح جامعه باعث بوده تا بحمدالله امروز نگاه و نگرش منتقدانه و جستجوگرانۀ موعود در میان آنها تبدیل به
نگرشی عام و همهگیر شود. در این میان، نگاه منتقدانۀ موعود به غرب، یهودیت صهیونیستی، جریانهاي موعودگرایی مسیحی،
سینماي هالیوود و مدعیان مهدوي، قابل شناسایی و توجه است. آثار متنوع موعود و رویکرد مندرج در آنها باعث بود تا به تدریج،
عموم فعالان حوزة فرهنگ مهدوي با دوري گزیدن از رویکردهاي سطحی و صرفاً شخصی قدم در میدان وسیع، ژرف و مؤثر
فرهنگی بگذارند و گفتوگو از پهنههاي اجتماعی و حتی سیاسی را نیز در دستور کار خود وارد سازند، چنانکه امروزه، همایشها
صفحه 7 از 47
و نشستهایی با این رویکردها در کشور در حال اجراست. اگرچه تصمیمات شتابزده، هیجانزدگی در وقت کشف پارهاي از
عناوین مهدوي، دسترسی به مناصب و پستهاي رسمی و حمایت مالی سازمانهاي رسمی و دولتی، میدان را براي اجراي طرحهاي
تکراري، عرضۀ برخی آثار سطحی و کمارزش و حتی ریخت و پاشهاي ناروا در برگزاري نشستها و کنفرانسهاي پرهزینه و
کمخاصیت منطقهاي و فرامنطقهاي باز کرده و همین امر در خود و با خود زمینههاي تشکیک در میزان باور و خلوص فعالان این
حوزه را نزد مردم فراهم آورده است, امّا امید میرود سیر تکوینی این فعالیتها و پرسشهاي دردمندانه و جدّي با عنایت
حضرت، مسبّب بازنگري در عملکردها و رویکردها شود و زمینۀ اصلاحگري بر مبناي فرهنگ مهدوي و انتظار را بیش از پیش
فراهم آورد. نباید از یاد برد که دشمن همواره با سوء استفاده از موقعیتها و دسیسهها سعی در تبدیل کردن فرصتها به تهدیدها
داشته و دارد. توجّه به موارد زیر میتواند زمینههاي رشد آسیب و تهدید درونی فعالیّتها در گسترة فرهنگ مهدوي را از بین ببرد:
1. دوري از بدعتِ دولتی کردن همه چیز و همه کس، 2. پرهیز از تبلیغات و هوچیگري بیمحتوا، 3. مقدم داشتن محتوا و معنا بر
صورتسازي و قالبآرایی، 4. مصروف همۀ همت براي خودسازي و پالایش جسم و جان، 5. چشمپوشی از رقابت قبیح و رویکرد
به همدلی و همراهی، و... باید متذکّر این معنا بود که بدون کسب رخصت و توفیق براي خدمت به حضرت، هیچ صاحب نام و
جاهی به جایی نرسیده و نخواهد رسید و... طیّ همۀ سالهاي گذشته، غفلت از مطالعات فرهنگی و شناسایی مبادي و مبانی فرهنگ
و تمدن غربی باعث بوده تا برخی نادانسته از دین و محتواي منابع دینی وسیلهاي و مجوزي براي تأیید و تکریم مدینۀ غربی و
فرهنگ و تمدّن الحادي آن بسازند. اینک بیم آن میرود که همان عامل و انگیزه باعث شود تا برخی ناخواسته فرهنگ مهدوي و
مهدویت را وسیله تطهیر و تقدیس تاریخ غرب الحادي قرار داده، باعث سکولاریزه شدن بیش از پیش فرهنگ دینی شوند. از همین
روست که موعود هماره خانوادة بزرگ موعودیان را متذکّر همپایی و همگامی مطالعات فرهنگی و مهدوي شده است و بر توجّه
جدّي به غربشناسی و دشمنشناسی تأکید داشته است. نباید از این معنا غفلت کرد که امواج فتنههاي آخرالزّمانی در آخرین
سالهاي قبل از ظهور پرتوانتر و بلندتر از هر زمان فرو خواهند آمد، به همین سبب بازار شبهات و میدان فرقهها نیز بیش از پیش
داغ خواهد شد. مهیّا شدن براي مصونیت بخشی به خانوادهها وجوانان و مراقبت جدّي فرهنگی از نسل زمینهساز، در زمرة مهمترین
تکلیف ما در این عصر است. این مهم از مردان ملتهب و شتابزده، هیجانی، معتادان سیاست و سیاستبازي، تشنگان نام و جاه و
بالاخره طالبان ثروت و قدرت برنمیآید. چنانچه از مردان عوامزده و مبتلاي عوامزدگی و دورمانده از خردورزي نیز کاري ساخته
نیست. در تحولات فرهنگی، این مردان اهل تفکر و فرهنگاند که طلایهدار تاریخ آینده میشوند و نه سیاستمداران مانده در
چنان پر سر و صدا شرایط را دیگرگون « سیاست و تبلیغ » گرداب عمل سیاسی و عاري از خردورزي، امّا چه میتوان کرد که
میسازند که مجال تفکر از بین میرود. موعود، امروز و فرداي خود را به رخصتی و توفیقی بسته است که امید دارد با عنایت
حضرت موعود(ع)، حاصل آید و با آن امید روزان و شبان را سپري میسازد که بتواند به مثابۀ یک منتظر چراغی و شمعی فراروي
است که زمینههاي « تفکر آمادهگر » آن یار سفر کرده روشن نگه دارد و همگان را دعوت به انتظار و آمادگی نماید. این بسط
رویکرد عمومی و آینده را فراهم میآورد و جانها را براي انعقاد عهد با ساحت مقدّس ولیّ دوران و حجّت حیّ، حضرت
صاحبالزّمان(ع) مهیّا میسازد. والسّلام تصدق خاك پاي آن محبوب منتظر سردبیر
اولین نشانه
است و به همین دلیل هم به او « ابوسفیان » نام و نسب سفیانی همان گونه که روایات تأکید میکنند، او از نوادگان و از نسل
باشد، اختلاف نظر وجود دارد، « یزید » یا « معاویه » یا « عتبه » یا « عنبسه » گفته میشود؛ گرچه در مورد نام پدرش، بین اینکه « سفیانی »
از امام علی(ع) روایت است که ایشان فرمود: پسر جگرخوار از سرزمین بیآب و علف خارج میشود... نامش عثمان و نام پدرش
صفحه 8 از 47
است. 11 « عتبۀ بن ابوسفیان » عنبسه و از نسل ابوسفیان است. 10 در حدیث دیگري از شیخ طوسی آمده است که سفیانی از فرزندان
سفیانی را از شمار آنان دانسته و فرموده است: مردي از فرزندانت شوم و ملعون و بینزاکت و ،« معاویه » امام علی(ع) در نامهاي به
تیره دل و بیمار و قسیّالقلب است و خداوند رحمت و عطوفت را از دل او گرفته است، گویی اکنون او را میبینیم. مادرش از قبیلۀ
بنیکلب است و اگر بخواهم نام او را میگویم و توصیف میکنم، او فرزند کسی است که سپاهی را به مدینه گسیل میدارد. آنها
وارد آن شهر میشوند و به قتل و کشتار و هتک حرمت و تجاور میپردازند و از میان آنها مردي پرهیزکار و مخلص پا به فرار
است. 13 و از امام علی بن الحسین(ع) نقل « خالد بن یزید بن ابوسفیان » میگذارد... . 12 از امام باقر(ع) روایت شده که او از نسل
15 گفتهاند که این مطلب « عبدالله » 14 به شمار آورده و برخی روایات نام او را « عنبسۀ بن ابوسفیان » شده که حضرت او را از فرزندان
است و همه میدانند « عنبسۀ ابن ابوسفیان » از فرزندان « عثمان » نزد علماي اهل سنّت مشهور است. امّا رأي مشهور این است که نام او
داشت. چیزي که در مورد آن در تمام این روایات « حنظله » و « عنبس » ،« یزید » ،« معاویه » ،« عتبۀ » که ابوسفیان پنج فرزند به نامهاي
اتّفاق نظر وجود دارد. این است که او از نوادگان ابوسفیان بوده و قدر به یقین هم همان است. اقدامات سفیانی با بررسی و مطالعۀ
دقیق احادیث اهل بیت(ع) در مورد زمان خروج سفیانی و جریانهاي هم زمان آن درمییابیم که این حرکت، حرکتی سریع و
برقآسا بوده و فاصلۀ زمانی چندانی با ظهور امام مهدي(ع) ندارد امام صادق(ع) مدّت زمان خروج او را از ابتدا تا آخر 15 ماه ذکر
را « قنسرین » و « حلب » ،« حمص » ،« اردن » ،« دمشق » نمودهاند که او 6 ماه آن را به جنگ میپردازد و هنگامی که مناطق پنج گانه
تصرّف کند؛ دقیقاً 9 ماه و نه یک روز بیشتر حکومت میکند. 16 برخی روایات دورة حکومت او را به اندازة مدّت بارداري یک
زن (یعنی 9 ماه) دانستهاند و با توجّه به این دوره و جنگها و فتحهاي او در آن مدّت کوتاه و فرجام او به دست سپاهیان امام
زمان(ع)، به این نتیجه میرسیم که این رویدادها بسیار سریع و برقآسا روي میدهد. در اینجا به اختصار و نه مفصّل به ذکر کارها
و اقدامات او میپردازیم زیرا که روایات صحیحه در مورد جزئیات آن رویدادها اختلاف نظر دارند. 1. کشتار علویان و شیعیان اهل
بیت(ع) علویان در طول تاریخ یا بر ظلم و انحراف شوریدهاند یا مانند آتشفشانِ خاموش و هر لحظه منتظر فرصت مناسب بودهاند.
هیچ گاه آتش و انقلاب آنان خاموش نشده و همواره نشانههاي شعله و دود این آتش پدیدار بوده است. بنابراین میبینیم که
حاکمان بدسرشت، علویان و شیعیان اهل بیت(ع) را در رأس مخالفان خود قرار میدادند و علویان و شیعیان این مضمون را از گفتار
ائمه(ع) دریافتهاند. امام صادق(ع) میفرماید: ما و خاندان ابوسفیان دو خانوادهایم که به خاطر خدا دشمن هم شدیم. ما میگفتیم
خداوند راست میگوید و آنها میگفتند: دروغ میگوید، ابوسفیان با پیامبر(ص) جنگید، معاویۀ بن ابی سفیان با علی(ع)، یزید بن
معاویه با حسین بن علی(ع) و سفیانی هم با قائم(عج) میجنگد. 17 پیروان و دوستداران آنها نیز چنین سرنوشتی داشتند و راه آنان را
ادامه دادند و با مشکلات و دشواريهاي بسیاري در طول تاریخ دست و پنجه نرم کردند و براي درك بهتر این مصیبتها، تنها
مراجعه به کتاب مقاتل الطّ البیین ابوالفرج کفایت میکند. با مطالعۀ تاریخ تشیّع و علویان درمییابیم که اعمال و رفتار و کردار
سفیانی چیز جدیدي نیست بلکه او نیز همانند حاکمان ظالم و ستمپیشۀ گذشته راه قتل و تبعید و شکنجه اختیار مینماید، از امام
صادق(ع) روایت است که میفرماید: روزي را میبینم که سفیانی وارد کوفه شده و ندا میدهد: هر کس سر یکی از شیعیان علی را
بیاورد هزار درهم جایزه میبرد، و همسایه علیه همسایه میشود و میگوید فلانی جزو آنهاست و گردنش را میزند و هزار درهم
میگیرد، و حکومتتان در آن موقع تحت سیطرة فاسدان قرار میگیرد. 18 امام باقر(ع) میفرماید: سفیانی و همراهانش خروج
میکنند. در آن زمان تصمیم و هدفی جز اذیّت و آزار و قتل خاندان محمّد(ص) و شیعیان آنها را ندارد، گروهی را به کوفه
میفرستد و جمعی از شیعیان اهل بیت(ع) را به قتل رسانده و بسیاري را به دار میآویزد. 19 احادیث دیگري نیز وجود دارد که
بیانگر کارها و مأموریتهایی اعم از کشتار و تبعید شیعیان است که این فاسق انجام میدهد. 2. قتل علما و مخالفان و مجازات
سخت زنان و کودکان این ویژگی بارز مفسدان براي ترساندن مردم و ایجاد رعب و وحشت در دل آنان است، آنها در ابتدا تلاش
صفحه 9 از 47
میکنند علما و دانشمندان را با خود همراه کرده و در صورت مخالفت، آنها را به قتل میرسانند، آنها در حقیقت میخواهند علما
را جذب خود کنند تا جنایتها و کارهاي آنها را توجیه کرده و به آنها مشروعیّت بخشند. در حدیثی آمده است: سفیانی بدترین
حاکمی است که علما و اهل فضیلت را به قتل میرساند و آنها را نابود میکند، در ابتدا از آنها کمک میخواهد، اگر کسی
ابن » ، سرپیچی کند، او را به قتل میرساند. 20 نقل شده که هر کس نافرمانی کند سفیانی او را میکشد و با ارّه تکّهتکّه میکند
میگوید: سفیانی میآید و جنگی به پا میکند که شکم زنان را میدرد و کودکان را در دیگ 21 میجوشاند. امام باقر(ع) « عبّاس
او را بدترین مردم توصیف کرد و میفرماید: اگر سفیانی را ببینی، او بدترین مردمان است او سرخروي، با موهاي بور است و هرگز
3. به اشغال درآوردن مناطق مختلف روایتهاي تاریخی حاکی از آن است که سفیانی از کشورهاي خدا را عبادت نکرده است. 22
روایت شده که گفته است: سفیانی با پیروزي از کشورهاي « بشر بن غالب » مسیحی روم [اروپا] میآید و صلیب به گردن دارد، از
غربی میآید و صلیب بر گردن دارد. 23 جنگش را از مناطق پنجگانهاي که روایتها به آن اشاره شده، آغاز میکند. مناطق
و به بیان دیگر او جنگ خود را از سرزمین شام آغاز میکند و بر « قنسرین » و « حلب » ،« حمص » ،« اردن » ،« دمشق » پنجگانه عبارتند از
و « اصهب » آن چیره میشود سپس از آنجا به عراق و حجاز میرود. برخی روایات تأکید کردهاند که او با برخی شخصیّتها مانند
میجنگد و شاید این نامها، کنایه از شخصیّتهاي بزرگ اقوام این مناطق باشد. امام باقر(ع) میفرماید: سفیانی با ابقع « ابقع »
میجنگد و او و افرادش را به قتل میرساند، سپس اصهب را میکشد و مقصد بعدي او، عراق است. او سپاهش را از قرقیسیا عبور
شهر کوچکی است که در « قرقیسیا » میدهد و آنها در آنجا به جنگ میپردازند و سفیانی سپاه دیگري به کوفه روانه میکند. 24
و « ترکیه » ،« عراق » به رود فرات قرار دارد و در آنجا رود خابور به رود فرات میریزد. این منطقه میان سه کشور « رود خابور » تلاقی
قرار دارد. روایتها حاکی از وقوع چندین جنگ میان تركها و سپاه سفیانی و میان سفیانی و دیگر سپاهها است. این « سوریه »
جنگها بر سر گنجی واقع در رود فرات است که آن را کوهی از طلا و به قولی نقره دانستهاند و لازم به ذکر است که هیچ یک از
طرفین جنگ به خاطر مشغول شدن به کارهاي دیگر نمیتوانند آن گنج را به دست آورند. ممکن است مراد از این گنج ثروت این
منطقه اعمّ از وفور آب و منابع طبیعی آن باشد و البتّه خداوند آگاهتر از همه به امور است. چیزي که وجود این احتمال را بیشتر
میکند نرسیدن هیچ یک از طرفهاي درگیر به این گنج است زیرا در آن زمان این منطقه، منطقۀ جنگی بدون آرامش و استقرار
است و این مانع آن میشود که گنج آن نمایان شود. سفیانی وارد کوفه میشود و به جنگ و کشتار میپردازد. روایتها از مردي
نام میبرند که در کوفه با سفیانی میجنگد. جابر جعفی میگوید: از امام باقر(ع) در مورد سفیانی پرسیدم فرمود: « شیصبانی » به نام
قبل از سفیانی شیصبانی از کوفه بیرون میآید، همچنان که آب از زمین میجوشد، او هم خروج میکند. 25 این فاسق پس از
استقرار پیدا کردن، همانند دیگر متکبّران ستم پیشه که طمعشان پایانناپذیر نیست، سپاهش را به حجاز گسیل میدارد و بنابر برخی
احادیث، سپاه او وارد مدینه میشود و به غارت و ویرانی و چپاول میپردازد. در برخی روایتها چنین نقل شده است که سفیانی
سپاهی را به مدینه میفرستد و دستور قتل هاشمیان، حتّی زنان آبستن آنها میدهد... . 26 سپس او سپاهش را به مکّه اعزام میکند و
آن نشانۀ وعده داده شده، یعنی فرو رفتن در زمین [خسف بیداء] اتّفاق میافتد. در این هنگام قدرت سفیانی شروع به افول میکند تا
اینکه امام زمان(عج) ظهور میکند و جنگهاي وعده داده شده به رهبري او و یاري پیروانش از یمن و خراسان و عراق و دیگران
آغاز میشود. این جنگها به رهبري کسی است که وعدة پیروزي و چیرگی بر دشمنان به او داده شده است. سپاه سفیانی به تدریج
از مناطق اشغالی، شکست خورده و عقبنشینی میکند. سپس آن نبرد بزرگ میان سپاه امام و سپاه سفیانی به نام جنگ فتح قدس
آغاز میشود. سپاه سفیانی از درون شروع به نابودي و متلاشی شدن می کند و خود سفیانی نیز پس از چندین جنگ در شام و
قدس به دست سپاه امام کشته میشود و به این ترتیب جنبش امام, عصر نوینی را آغاز میکند. سید نذیر الحسنی ترجمه سید
3. فیض الغدیر شرح الجامع الصغیر، . 2. کنز العمال، ج 11 ، ص 116 . شاهپور حسینی پینوشتها: 1. شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 59
صفحه 10 از 47
. 8. الطوسی، الغیبۀ، ص 435 . 7. همان، ص 371 . 6. همان, ص 301 . 5. همان، ص 301 . 4. النعمانی، الغیبۀ، ص 300 . ج 1، ص 492
. 12 . کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص 309 .213 ، 11 . همان، ج 53 . 10 . بحارالانوار، ج 52 ، ص 205 . 9. الکافی، ج 8، ص 274
. 15 . بحارالانوار، ج 53 ، ص 208 14 . الطوسی، الغیبۀ، ص 270 . 13 . عصر الظهور، ص 106 ، به نقل از محفوظ ابن هماد، ص 75
19 . بحارالانوار، ج . 18 . الطوسی، الغیبۀ، ص 405 . 17 . الشیخ الصدوق، معانی الاخبار، ص 346 . 16 . النعمانی، کتاب الغیبۀ، ص 300
23 . الطوسی، کتاب الغیبۀ، ص . 22 . النعمانی، الغیبۀ، ص 306 . 21 . همان، ص 285 . 20 . الفتن الابن حماد، ص 76 . 52 ، ص 222
. 26 . الفتن، ابن حماد، ص 201 . 25 . همان، ص 302 . 24 . النعمانی، الغیبۀ، ص 280 .278
نشانههاي موقوف یا مشروط
نشانۀ موقوف (معلّق): نشانهاي است که تحقّق یافتن آن بستگی به مسئلۀ دیگري دارد و این برخلاف علایم حتمی است که براي آن
چنین شرطی وجود ندارد، نشانۀ موقوف تابع قانون محو و ثبوت است. آیت الله صافی گلپایگانی در کتاب مجموعۀ رسائل این
مفهوم را آورده, میگوید: تمامی حوادث، موقوف و احتمالی نیست بلکه برخی حتمی و برخی دیگر در لوح محو و ثبوت قرار
گرفته است و روي دادن یا روي ندادن آن به اموري مانند دعا و صدقه و ... بستگی دارد. به عبارت دیگر، هر حادثهاي که در جهان
اعم از حالتها و رویدادها، به امر الهی انجام میشود، یا حتمی الوقوع است... یا غیر از آن یعنی وجود و عدم وجود و چگونگی
صورت آن به دو شکل است؛ طبیعی یعنی چنان که طبیعت موجود میطلبد و غیرطبیعی یعنی آنچه که مانع طبیعت موجود میشود
در مورد حوادث ظهور میگوید: بعضی از این حوادث حتمی « اربلی » و در آن تأثیر میگذارد یا باعث تقدیم یا تأخیر آن میشود. 1
و بعضی مشروط است. 2 این نوع تقسیمبندي و اشاره به امور موقوف در حدیث امام ابوجعفر(ع) آمده است. ایشان فرمودهاند: از
امور، برخی حتمی است و بدون چون و چرا، روي خواهد داد و مواردي نیز نزد خداوند مشروط و موقوف است که اگر او بخواهد
جلو میاندازد یا آن را از بین میبرد یا ثابت میگرداند... . 3 حال، پس از اینکه در مورد امور و علامتهاي حتمی که در
روایتهاي تاریخی صراحتاً حتمیّت آن ذکر شده است، سخن گفته شد، علایمی را که صریحاً حتمی بودن آن ذکر نشده بلکه فقط
اشارهاي به آنها شده است، میآوریم: با مطالعه و تأمّل در آن حوادث تاریخی که در روایات و در لابهلاي حوادث حتمی آمده، در
خواهیم یافت که آنها عموماً حول محور حوادث جنگی میچرخد که میان مذاهب مختلف رخ میدهد. از جمله: 1. اختلاف میان
با ذکر سند از امام باقر(ع) نقل میکند: قائم(ع) در یکی از سالهاي فرد قیام میکند. سپس فرمود: اختلاف « نعمانی » شرق و غرب
شرق و غرب، آري و اهل قبله پیش میآید، آنگاه مردم در آن چنان سختی میافتند که ترس و وحشت بر آنها غلبه میکند... الخ. 4
نزد خالد بن معدان رفتند و من هم با آنها ،« ابن زکریّا » و « مکحول » : 2. جنگ میان رومیها و مسلمانان حسان بن عطیه میگوید
همراه شدم. در آنجا، او براي ما در مورد جبیر بن نفیر سخن گفت و افزود: در مورد صلح از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: رومیان با
شما صلح میکنند و شما به همراه آنها به جنگ با دشمنان میپردازید؛ سپس پیروز میشوید و غنیمت جمعآوري میکنید و صلح
میکنید و سپس میروید تا اینکه به مرغزاري که بلندي و تپّه دارد میرسید، سپس یکی از نصرانیان صلیب را بالا میبرد و
میگوید: صلیب پیروز شد پس از آن یکی از مسلمانان خشمگین میشود و به مقابله با او میپردازد و آن را در هم میشکند. در
3. فتح قسطنطنیه پیامبر(ص) میفرماید: قیامت برپا نمیشود مگر این هنگام رومیان خیانت میکنند و براي جنگ جمع میشوند. 5
6 فرود آیند سپس سپاهی متشکّل از نیکان روزگار از مدینه به سوي آنها میآید و وقتی به هم « دابق » یا « اعماق » اینکه رومیان در
برسند، رومیان میگویند، ما و پیشینیان ما را به حال خود بگذارید که با آنها بجنگیم. مسلمانان میگویند: به خدا قسم، نه
نمیتوانیم شما و برادرانمان را رها کنیم و با آنها میجنگند و یک سوم نابود میشوند و خداوند توبهشان را قبول نمیکند و یک
.4 سوم افراد آنها کشته و بهترین شهداي خداوند میشوند و یک سوم دیگر گرفتار نمیشوند و قسطنطنیه را فتح میکنند. 7
صفحه 11 از 47
سرپیچی عربها از فرمانروایانشان از امام صادق(ع) روایت است که یعقوب سراج به آن حضرت عرض کرد: فرج شیعیانتان کی فرا
پس از اختلاف عبّاسیان و پس از آنکه عربها لگام گسیخته شوند [ارزشهاي اصیل را فراموش کنند] و از » : میرسد؟ فرمود
5. خروج دجّ ال با توجّه به اینکه احادیث وارده در مورد خروج دجّ ال بسیار زیاد است، در 8.« فرمانروایانشان فرمانبرداري نکنند
نتیجه، مسلمانان بایستی آن را نشانۀ درست بشمارند. تقریباً همگی مسلمانان در مورد خروج دجّال اتّفاق نظر دارند، امّا در مورد
ویژگیهاي او که در اخبار مختلف به صورتهاي متفاوت آمده است، اختلاف نظرهایی میان مسلمانان وجود دارد. البتّه اخبار
مربوط به آن از جمله اخبار آحاد است و نمیتوان به آنها استناد کرد. از پیامبر(ص) در مورد دجّال نقل شده که ایشان فرمود: دجّال
در جور 9 و کرمان با هشتاد هزار نفر میآید، آنان چهرههایی همانند سپرهایی دارند که با شمشیر بر آن ضربه زده باشند و لباس
دجّ ال وارد مکّ ه و مدینه » : از پیامبر(ص) روایت میکند « انس » طیلسانی بر تن دارند و پاپوشهاي آنها از جنس مو است. 10
11 پیامبر(ص) امّت خود را از او بر حذر داشته .« نمیشود، مگر اینکه در هر جاي آن شهر امیرانی شمشیر از نیام کشیدهاند تا بجنگند
و فرموده است: هر پیامبري که مبعوث شد، امّت خود را از دجّ ال یک چشم و دروغگویی بر حذر داشت او نمیبیند ولی
پروردگارتان میبیند. 12 روایتها، ویژگیهاي متعدّدي براي او برشمردهاند که به ذکر چند مورد از آن بسنده میکنیم: 1. او
من پروردگارتان » 2. ادّعاي خداوندي میکند و میگوید 13؛« میان دو چشمش نوشته شده که او کافر است » کافري است که
15 او صفات دیگري نیز دارد که با جمعبندي .« او یک چشم است و خداوند در مقابل، بیناست » 3. یک چشم است 14؛« هستم
احادیث با یکدیگر در تناقض است مانند کوتاهی و بلندي زمان در مدّت خروج او و نهایت آن، طول عمر یا کوتاهی آن و غیره.
در پایان باید گفت که نشانههاي بسیاري در کتابها آمده است مانند: 1. خسوف و کسوف نابه هنگام ماه و خورشید؛ 2. دیده
شدن صورت و سینهاي در قرص خورشید؛ 3. صورتی که در ماه دیده میشود؛ 4. نمایان شدن ستارة دنبالهدار؛ 5. زیاد شدن
احتیاجات و فقر و دشمنی مردم با یکدیگر؛ 6. گرسنگی، ترس، قحطی، کشتار، وبا و... 7. انتشار فساد و منکرات؛ 8. اختلاف در
دین؛ 9. خروج پرچمهاي سیاه از خراسان؛ 10 . خراب شدن دیوار مسجد کوفه؛ 11 . پدیدار شدن آتش در شرق؛ 12 . بالا رفتن آمار
قتل و کشتار میان حیره و کوفه؛ 13 . پدیدار شدن آتشی در کوفه. علاوه بر این، نشانههاي دیگري نیز وجود دارد که در متن
احادیث آمده است ولی اغلب آن احادیث، از جمله احادیث آحاد است.البتّه باید افزود که حتمیّت تمام این نشانهها در روایتها
نیامده است، زیرا این نشانهها تابع قانون محو و ثبوت است که در بخشهاي گذشته در باب تفاوت میان نشانههاي حتمی و احتمالی
توقیع داده شد، بنابراین نمیتوان با وجود قراین و شواهد داخلی آن، حتمیّت را از آن دریافت زیرا در ثبوت بسیاري از این قراین
شکّ و شبهه وجود دارد. نتایج این تقسیمبندي دو نتیجۀ مهمّ از تقسیمبندي نشانهها به موقوف (وابسته، مشروط) و حتمی به دست
میآید، عبارتند از: نتیجۀ اوّل: همانا نشانههاي مشروط و موقوف قابلیت محو و اثبات را دارند، در حالی که نشانههاي حتمی، در
برابر این قانون سر فرود نمیآورد و حتماً به وقوع میپیوندند و این محو و ثبوت به آن شرطهایی که آن نشانهها به آن وابسته است،
بستگی دارد. بنابراین تلاش میشود تا مسائل و اموري که باعث میشود آنها روي ندهند، شناخته شود. نتیجۀ دوم: برخلاف
نشانههاي حتمی، ممکن است ارادة انسان مانند وقوع نشانههاي مشروط شود، یعنی در آنها دخالت کند و مانع روي دادن آنها شود.
به ویژه اینکه بیشتر نشانههاي مشروط در جنگها و رواج فساد جامعه نمود مییابد، به عنوان مثال در دعاي عهد که مشخّصاً از زبان
معصومان(ع) نقل شده، آمده است: همانا تو گفتی و گفتار تو عین حقیقت است، فساد در خشکی و دریا به وسیلۀ مردم، آشکار
شد. اکنون اي خداوندا! ولیّت را و پسرِ دخترِ رسولت را که همنام رسول توست، پدیدار ساز. این فساد، توسط مردم به وجود آمده
بعضی مواقع، حوادث موجود از برخی کارها تبعیت » : است و به خاطر همین، آقاي طباطبایی به این مفهوم اشاره کرده و گفته است
میکند. اطاعت انسان از خداوند متعال و حرکت در راهی که باعث خشنودي اوست، سبب فرود آمدن نیکیها و باز شدن درهاي
برکت و رحمت میشود و منحرف شدن از صراط مستقیم و متمایل شدن به گمراهی و نیّتهاي ناپسند و انجام اعمال نادرست و
صفحه 12 از 47
زشت، باعث آشکار شدن فساد در خشکی و دریا (سراسر زمین) و نابودي ملّتها و گسترش ظلم و فاصله گرفتن از امنیّت و باعث
بروز جنگ و سایر بديهایی که به انسان و اعمالش مربوط است، میشود. وجود مشکلات و حوادث ویرانکنندة موجود چون سیل
و زلزله و رعد و برق و طوفان و غیره از این موارد هستند و خداوند پاك، سیل عرم و طوفان نوح و صاعقۀ قوم ثمود و بادهاي سرد
16 با این مقدّمات ما میتوانیم آیات موجود را که از .« و پر سر و صداي قوم عاد را از جملۀ این موارد به شمار آورده است
نشانههاي ظهور به شمار میروند تفسیر کنیم، نشانههایی که حتمی نیستند مانند خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی و طلوع چیزي در
آسمان و خارج شدن آتشی از مشرق و همۀ این نشانهها هر چند که حتمی نیستند، امّا وابسته به شرطهایی هستند که در پیدایش
حوادث دخیلاند و از رابطۀ میان کارهاي انسان از یک سو و حوادث موجود از سوي دیگر پرده برمیدارند. علاوه بر همۀ اینها،
درمییابیم که تفاوت میان نشانههاي حتمی و مشروط، تأثیر زیادي در جنبشهاي سیاسی و تغییر واقعیّت زندگی در جهان دارد و
. 2. کشف الغمۀ، ج 2، ص 256 . روایتهاي عصر ظهور نیز بر آن تأکید کردهاند. پینوشتها: 1. مجموعۀ الرسائل، ج 2، ص 109
6. دو محل در سوریه در . 5. مصنف بن أبی شیبۀ، ج 4، ص 583 . 4. کتاب الغیبۀ، ص 262 . 3. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 217
. 9. شهري در نزدیکی نیشابور. 10 . 8. شرح اصول الکافی، ج 6، ص 255 . نزدیکی شهر حلب. 7. صحیح مسلم، ج 4، ص 2221
14 . سنن . 13 . همان، ج 9، ص 76 .76 12 . صحیح البخاري، ج 9، صص 75 . 11 . همان، ص 382 . شیخ طوسی، الامانی، ص 265
. 16 . علّامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 2، ص 181 . 15 . صحیح البخاري، ج 9، ص 75 . ابن ماجۀ، ج 2، ص 1360
چرا امام(ع) باید بیاید...
اشاره: در حال جمع کردن مطالب مجله نیمۀ شعبان بودیم که به ذهنمان رسید، این بار قلم را به دست خوانندگان بدهیم و خودمان
به جاي آنها بنشینیم و بخوانیم. براي همین منظور، به میان یک جمع جوان دانشجویی رفتیم و رشتۀ سخن را به دستشان سپردیم. به
قول خودمانی، هیئت تحریریه آزاد موعود، این صفحه را نوشتند. پس بخوانیم و ببینیم چه گفتند. سؤال ما این بود که، چرا امام(ع)
باید بیایند؟ و امام(ع) از ما چه توقعی میتوانند داشته باشند؟ مهدي امینیان؛ دانشجوي رشتۀ علوم سیاسی از تهران، به سؤال اول
اینطور پاسخ داد که، دلیل ما براي نیاز داشتن به حضور ایشان، همان دلیل نیازمان به یک امام حیّ حاضر در هر عصر و زمانی،
پس از رحلت پیامبر اعظم(ص) است. بدون حضور او احکام اسلام، کاملًا و به طور صحیح قابل استخراج و اعتماد نیست، چون
قرآن ناطق و خلیفۀ پیامبر(ص) اوست و علم دیگر علما به شریعت تنها در غیبت او و از روي اضطرار قابل پیروي است. بدون حضور
او، طریقت عرفانی اسلام، بیمُرشد است و بدون حضور او، هرچقدر شاگردان او در مکتب اهل بیت(ع)، تلاش کنند، باز هم باعث
سردرگمی سالکان و تفرقه مسلکهاست. بدون حضور او، مؤمنان واقعی در اقلیتند و هرگز نخواهند توانست اسلام را پیاده و جهان
را به سمت اهداف او پیش ببرند. هر چند ایشان در پس پردة غیبت، فقها را یاري میکنند، سالکان را دستگیري میکنند و
گرفتاريهاي مؤمنان و دیگران را برطرف مینمایند، اما بدون حضور او، انسان و جهان، طعم واقعی معارف اسلامی و دیگر علوم، و
عدالت اجتماعی و دیگر مصالح جامعه را نخواهد چشید. انسان رها شده است و هر چند لنگان لنگان در مسیر معرفت و عدالت
حرکت کند، اما لطف خداوند اقتضا میکند، براي آنانکه شیدایی این طریقند، مسیر را روشن نماید و فضاي جامعه را آماده کند.
در واقع بدون حضور او، دنیا به هدف غایی خود نمیرسد، گویا در منزلی از منازل است که ناگاه پایان میپذیرد و این با حکمت
خداوندي در تناقض است. بدون حضور او، ظالمان، سزاي دنیوي داده نمیشوند و مظلومان به حق خود نمیرسند و این با عدل
الهی منافات دارد. هدف ما اعتلاي کلمه اسلام است و بس. بحث اینجاست که در دورة فعلی، اعتلاي کلمۀ اسلام و یکتاپرستی به
چیست؟ به نظر میرسد جز در سایۀ ظهور ایشان، اسلام، اعتلاي واقعی خود را نخواهد یافت و حق در برابر باطل پیروزي و نمود
قدرتمندي نخواهد داشت. ضمن اینکه تلاش براي ظهور قطب عالم امکان و قطب معرفت و حاکم عدالت، تلاش براي ظهور همۀ
صفحه 13 از 47
خوبیهاست. او دربارة سؤال دوم، یعنی توقع امام زمان(ع) از ما، معتقد بود: توقع ایشان از ما، در واقع چیزي جز فلسفۀ وجود ما در
این دنیا نخواهد بود، چون او خلیفۀ خدا در زمین است و تشریع او با تکوین ما همجهت است. براي ظهور ایشان 3 مقدمه مورد نیاز
است: 1. فراگیري ظلم 2. پرورش جبهه حق 3. تشنگی عالمیان به ظهور منجی و آمادگی نسبت به یاري او. در مورد شرط اول، ما
اجازه افزایش ظلم را نداریم، بلکه الگوي ما سیدالشهدا(ع) است که زندگی زیر بار ظلم را ننگ میداند. در مورد شرط دوم، ابتدا
باید خود را بسازیم و متعلق به جبهه حق شویم و خود را آنچنان پرورش دهیم که هر لحظه براي یاري ایشان، در غیبت و حضور،
آماده باشیم و فعالیت کنیم. پس از آن، باید اطرافیان خود و شاگردانی را تربیت کنیم که در راه مقاصد او خودسازي و دیگرسازي
کنند و این حلقهها تا آخر پرورش یابند و آمادة ایثار خود و خانواده و مال و آبرویشان باشند و این کار سادهاي نیست. اما در مورد
سوم باید گفت، اگر ما بتوانیم در جهان ندا در دهیم که این منجیان که براي خود برگزیدهاید همه کاذبند و نه جدل و نه ظلم را
توان برطرف نمودن ندارند، جهانیان را آماده نمودهایم. این حرکت پس از جنگهاي جهانی آغاز شد و انقلاب اسلامی، فریاد
بلندي علیه حاکمان و منجیان دروغین بود. از همینرو، تقویت اهداف انقلاب اسلامی از وظایف اساسی ماست که به همین علت
خار چشمان ظالمان گشته است و به هر طریقی درصدد حذف آن هستند. دانشجوي دیگر، میثم آقادادي اهل اصفهان، که معارف
اسلامی را در دانشگاه خوانده است، پاسخ درك ضرورت ظهور امام زمان(ع) را به سطح شناخت و عمل هر فردي مربوط دانست؛
بخوانیم: مراتب احساس ضرورت براي ظهور امام زمان(ع)بستگی به دینداري افراد دارد. بعضی افراد، تا اسم امام زمان(ع) برده
میشود، یادِ چراغانی کردن شبِ نیمۀ شعبان و آش پختن میافتند و دیگر بس؛ بعضی افراد، قويتر, یاد مسجد جمکران میافتند که
در سال مثلًا چند بار میروند و بعضی افراد, بالاتر، یاد دعاي ندبۀ هر صبح آدینه و بعضی بالاتر، یاد دعاي عهد روزانه هر روز
صبح و بعضی بالاتر ... . پاسخ این سؤال از دید افراد در مقام نظر، ممکن است، بسیار نزدیک به هم باشد مثلًا اقامۀ عدل توسط
مردم و افزایش معنویت و... ولی در واقع پاسخ اصلی این سؤال به اعتقاد و عمل هر فرد بستگی دارد؛ لذا کسی که رابطۀ زیادي با
امام زمان(ع) دارد البته نه اینکه لزوماً ایشان را ملاقات کرده باشد نسبت به کسی که سالی یکبار، اگر حالش را داشته باشد مثلًا
کتابی هم در مورد حضرت میخواند، احساس ضرورت بیشتري میکند. میثم، پاسخ پرسش اول را مقدمۀ پاسخ پرسش دوم دانست
و به ما گفت: توقعی که امام زمان(ع) از فردي که رابطۀ بیشتري با ایشان دارد، بیشتر از توقعی است که از فردي دارند که مثلًا
هرچند سال یکبار خمس مال خود را حساب میکند. ولی غیر از این معیار، به نظر من، معیار دیگري هم وجود دارد و آن اینکه،
امام زمان(ع) از هر کدام از ما شیعیان و مسلمانان انتظار دارند که پیشرفت کنیم، و پیشرفت هم در گرو عمل به دستورات صحیح و
رعایت تقواي الهی است. به عبارت دیگر اینکه در مسائل معنوي و علمی، به حداقلها اکتفا نکنیم و در مرحلۀ عمل نیز حداکثر
توان خود را بهکار ببریم. البته قبل از همۀ این مطالب باید نسبت به وظیفۀ خود معرفت کسب کنیم. براي نمونه: حضرت علی(ع)
میفرماید: مرا به وسیلۀ ورع، اجتهاد، عفت و سداد یاري کنید. ورع، مرحلهاي بالاتر از تقوا؛ اجتهاد، حداکثر سعی و تلاش در انجام
تکلیف؛ عفت نیز لازمۀ ضروري هر مسلمان؛ و سداد هم به معنی درستی ورزیدن است. به بیان دیگر ما هر کاري میکنیم، اصلِ آن
کار باید درست و صحیح باشد نه دروغ و باطل. حال در مرحلۀ اجرا، نیز باید حداکثر تلاش خود را براي انجام تکلیف انجام دهیم.
و در این بین مواظب باشیم عوامل بیرونی، پاهاي ما را نلغزاند و در درونمان هم عفت داشته باشیم. احمد حبیب الهییان، دانشجوي
دیگري بود که سؤالاتمان را با او در میان گذاشتیم. انسان براي رسیدن به کمال و شکوفایی استعدادها و رسیدن به هدف خلقت
خویش نیازمند راهنماست. از طرف دیگر بنا به حکمت خداوند، زمین هیچ گاه از حجتهاي خداوند یعنی پیامبران و امامان و
نائبان آنها خالی نمیشود. بعد از زمان پیامبر(ص) نیز وجود راهبري که انسان را در مسیر پر پیچ و خم به مقصد برساند، ضروري
است چون اولًا انسانها با عقل خود به تنهایی به کمال نمیرسند و ثانیاً در صورت نبود هادي بر مردم عذري خواهد بود و دلیلی در
پیشگاه خداوند میآورند که کسی ما را به حقایق آگاه نکرد به همین دلیل ظهور امام زمان(ع) ضروري است. امام زمان(عج) در
صفحه 14 از 47
از خدا بترسید، تقوا پیشه کنید و امر امامت را به ما وا گذرید. از راه راست منحرف نشوید و » : نامهاي به جمعی از شیعیان میفرمایند
به سمت چپ و راست متمایل نگردید و هدف و مقصود خود را محبت ما قرار دهید و این نصیحت من به خاطر محبت من به
با توجه به سخن خود امام زمان(عج) باید گفت که در درجۀ اول مطلبی .« شماست زیرا اگر اینگونه نبود شما را نصیحت نمیکردم
که امام زمان(عج) از ما انتظار و توقع دادند این است که محبت ایشان را، سر لوحۀ مسیر خود گردانیم زیرا سرچشمۀ همۀ خوبیها
محبت امام است و آن چیزي جز پیروي از دستورات خداوند و دوري از گناهان نیست. از طرفی دیگر باید گفت درخواست امام
زمان(عج) از ما این است که تمام توان خویش را در جهت به دست آوردن، صفات نیکو به کار گیریم و در واقع ورع و تقوا را سر
لوحۀ کارهاي خود قرار دهیم. همچنین انتظار امام زمان(ع) از ما این است که در قبال جامعۀ مسلمین و مسلمانان احساس مسئولیت
کنیم و نسبت به رنجها و دردها و کمبود و فقر مردم بیتفاوت نباشیم. مصطفی اسماعیلی اهل مناطق شمالی کشور و دانشجوي
کارشناسی ارشد، گرفتار آمدن انسانها در شرایط دشوار دوران غیبت و نیامدن امام(ع) را حاصل فعل خود آنان دانست که امام
خود را تنها رها کردند و از هجرت و قیام دست کشیدند. همین شیوة عمل باعث شد که اسلام قرنها از مسیر رشد و پیشرفت باز
بماند. به نظر او، این رهایی، آزادي و رسیدن به سعادت زمانی حاصل میشود که در برابر نظام سیاه باطل بایستیم و حقّ ظالم را از
مظلوم باز بگیریم و شرایط را براي ظهور آماده کنیم. مصطفی، همچنین شرایط کنونی را موقعیتی دانست که اسلام و مسلمین از
همه طرف مورد هجمه و حمله قرار گرفته است؛ هر چند خداوند آب حیات یعنی وجود امام(ع) را در چشمهاش جاري کرده و
ما باید مراقب علفهاي هرز باشیم. او به ما گفت: ما باید تمام اعمالمان بر محور انتظار باشد؛ انتظاري که ما را به اینکه نسبت به
اطراف خود بیتفاوت نباشیم، و دیگران را امر به معروف و نهی از منکر کنیم ترغیب میشود. آن وقت است که توحید در عمل
خالص ما نمایان میشود و خود را مسلمان واقعی حس میکنیم. امام زمان(ع) هر لحظه انتظار بندگی ما را در محضر خدا دارند و
از این امر خوشحال میشوند؛ انجام تکلیف، رساندن پیام اسلام به گوش مردم، ایجاد تحول و انقلاب در مردم و برطرف کردن
غفلت و خواب آلودگی آنان، ایستادن در برابر باطل، از اجزاي این انتظار است. انتظار ما باید موجب سازندگی خود و اطرافیانمان
شود، هر روز امید و سرزندگی را در ما زندهتر کند و ما را از چنگ زندگی روزمره رها کند. و بالاخره آخرین این جمع دانشجویی
که در این گفتوگو شرکت کرد, مصطفی منتظري از شهر اصفهان بود. مصطفی براي ما گفت: انسان موجودي است که هماره در
حرکت است و باید این حرکت به صورت کمالی باشد و این هم جز در پرتو نور هدایت امام معصوم(ع) میسر نیست. زیرا که عموم
مردم غیر از معصومان(ع) ناقصند و به تنهایی نمیتوانند مسیر کمالی را طی کنند. در این راه تابلوهایی است که مسیر اصلی را
مشخص میکند اما یک راه بَلَد به عنوان امام باید جلودار باشد و بقیه پشت سر ایشان، پا در جاي قدم ایشان نهند تا گمراه نشوند و
این نیز محقق نخواهد شد جز در لواي ظهور امام در دلهاي مردم. پس، شرط لازم براي رسیدن به سعادت انسانی همین است و غیر
از این گمراهی و ضلالت به بار میآورد. حال این ظهور میتواند براي افراد مختلف به گونهاي متفاوت باشد مهم آن است که در
هر مرتبهاي بتوان حضور حضرت را درك کرد و با این حضور به مراتب بالاتري از آن رسید تا آنجا که بتوانیم حقیقتاً ظهور ایشان
شدن صورت نخواهد پذیرفت و آن نیز از طریق « عبدالله » را هم به صورت ظاهري و هم باطنی مشاهده کنیم. این هدف, جز از طریق
براي فرج من » : انجام تکالیف شرع مقدس که پاکی ظاهر و باطن میآورند محقق نخواهد شد. حضرت امام زمان(عج) فرمودند
در این حدیث شریف علاوه بر آنکه حضرت هدف و منظور از فرج خودشان را بیان .« بسیار دعا کنید که فرج من، فرج شماست
میکنند، اعلام میدارند که مسئلۀ اصلی انسان است که باید تعالی یابد و اگر فرجی هست، ظهور و حضوري محقق میگردد به
خودتان را بسازید و این جامعه در » :( خاطر رشد انسان است. انتظار فرج، منتظر رسیدن فرج خودمان است و به تعبیر امام خمینی(ره
و این هست « ادب مع الله » : پس کلید تمام معارف و سعادت در یک کلمه خلاصه میشود .« پرتو خودسازي شما ساخته خواهد شد
توقع امام عصر(ع) از همگان. گوهر خود را هویدا کن، کمال این است و بس خویش را در خویش پیدا کن، کمال این است و بس
صفحه 15 از 47
سنگ دل را سرمه کن در آسیاي صبر و رنج دیده را زین سرمه بینا کن، کمال این است و بس ضمن تشکر از همۀ این دوستان
دانشجو, امیدواریم با تأمل بیشتر در این گونه سؤالات و آماده کردن عملی خودمان براي واقعۀ ظهور, حقیقتاً از طالبان آمدن امام
زمانمان گردیم.
در مجلس علویان
اوضاع سیاسی جامعه در شامگاه و بامداد ولادت حضرت مهدي(عج) تاریخ حاکی از آن است که در زمان حیات امام حسن
عسکري(ع) سه نفر از پادشاهان سلسلۀ عبّاسی بر تخت خلافت نشستند: معتز، مهتدي و معتمد. به دلیل قیامهاي خاندان علوي و
دوستداران ایشان، طبیعتاً مناسبات میان بزرگ و رهبر خاندان علوي و این خلفا، بی نهایت سرد و پُر تنش بود. در این جوّ پُر تنش و
آشفته، با وجود این مشکلات سیاسی، عناصر و مأموران حکومتی در کمین و در پی ضربه زدن و از بین بردن بزرگان این خاندان
بودند و به همین علّت، این خلفا و حاکمان، شروع به آزار و اذیّت و گستاخی به حریم امام حسن عسکري(ع) و شیعیان و پیروان
ایشان کردند؛ به تعقیب آنها پرداختند و بسیاري از آنها را به قتل رساندند و بسیاري دیگر را به زندان افکندند و برخی نیز از ترس،
به کوهها و درّهها پناه بردند، امّا مزدوران حکومتی پیوسته در پی یافتن آنها بودند و دست از تعقیب آنها برنداشتند. معتز عبّاسی با
کمک تركها، برادرش را کشت و آنها زمانی که او مشغول بازي شطرنج بود، سر برادرش را پیش او بردند. در دوران وي، امام
حسن عسکري(ع) مدّتی زندانی شد و بارها مورد حمله و تجسّس خانگی قرار گرفت و آن گونه که صالح بن وهب اعتراف کرده
است، مسؤلیّت زندانبانی ایشان به یکی از شرورترین و بدکارترین مخلوقات خداوند سپرده شد. 1 معتز به این هم بسنده نکرد و بار
دیگر ایشان را به زندان افکند و علی بن اوتامش را که بنا بر گفتۀ شیخ مفید، با شیعیان دشمنی و کینۀ شدیدي میورزید، زندانبان
امام قرار داد. 2 چون معتز با زندانی کردن امام کاري از پیش نبرد و متوجّه شد زندانی کردن امام ثمر بخش نیست و او به این وسیله
به نتایج مورد نظر خود نمیرسد و این براي رویارویی با دشمن سرسخت حکومت عبّاسی کافی نیست، تصمیم گرفت امام را به قتل
برساند. اربلی میگوید: زمانی که معتز به سعید حاجب دستور داد امام حسن عسکري(ع) را به کوفه ببرد، ابوهیثم نامهاي به امام
نوشت و در آن گفت: قربانت گردم. خبري به ما رسیده که ما را نگران و پریشان ساخته است. امام در پاسخ ایشان فرمود: سه روز
دیگر براي شما فرجی میشود و در روز سوم معتز کشته شد. 3 ابن شهر آشوب میگوید: معتز به سعید الحاجب مأموریّت داد
امام(ع) را به کوفه ببرد و در بین راه سر ایشان را از تن جدا سازد. 4 مهتدي عبّاسی هم خطر بزرگی براي علويها بود و میگفت: به
خدا سوگند، شما را از صفحۀ روزگار محو میکنم و کسی از شما را بر زمین باقی نمیگذارم. 5 نتیجۀ این کینه و دشمنی عبّاسیان
نسبت به علويها، کشته شدن دهها نفر از آنها و به زندان افتادن بسیاري از آنان بود و حتّی خود امام(ع) هم از این بدرفتاري در
امان نبود و ایشان هم زندانی شد. ابوهاشم گفته است: همراه با ابی محمّد (امام عسکري(ع)) در زندان مهتدي بن واثق زندانی
بودم. 6 معتمد به زندانی کردن امام و نگهداشتن ایشان در سیاهچال بسنده نکرد، بلکه حتّی زمانی که امام(ع) در زندان و در آن
سیاهچالها بود به وسیلۀ مزدوران خود از ایشان جاسوسی میکرد. به عنوان مثال، معتمد، امام(ع) را به زندانی که علی بن جرین
مسئول و زندانبان آن بود، به همراه برادرش جعفر، زندانی کرد و از طریق علی بن جرین خبرهاي امام را دریافت میکرد و علی بن
جرین هم به جاسوسی در مورد کارهاي امام(ع) میپرداخت. معتمد حتّی به این هم بسنده نکرد و امام را به زندانی روانه کرد که
یحیی بن قتیبه زندانبان آن بود. ابن قتیبه نیز در زندان بسیار بر امام سختگیري میکرد و ایشان را بسیار آزار و اذیّت میداد. 7
همزمان با این حوادث، علويها تحت تعقیب قرار میگرفتند و بسیاري از آنها به زندان افکنده شدند و بسیاري از آنها در آن
سیاهچالها و زندانهاي تاریک کشته شدند. اصفهانی، از سیزده شخصیّت علوي نام برده که در زمان امام حسن عسکري(ع) در
زندان کشته شدند. او همچنین لیست دیگري حاوي اسامی هفده نفر را در کتاب خود آورده است که به وسیلۀ مزدوران حکومتی
صفحه 16 از 47
در بیرون از زندان کشته شدند. 8 علاوه بر این، حاکمان براي ایجاد رعب و وحشت میان مسلمانان، در زمان امام حسن عسکري(ع)
بسیاري را گردن میزدند و معتمد دستور گردن زدن بسیاري از علويها مانند احمد بن عبدالله بن ابراهیم را صادر کرد. احمد بن
محمّد از تبار خاندان پاك علوي بود و همان گونه که ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطّالبیین خود میگوید، مزدوران حکومتی سر او
را از تن جدا کردند و در میان مسلمانان به نمایش گذاشتند. 8 پینوشت: * برگرفته از مصلح کل،سید نذیر الحسنی،ترجمه سید
3. کشف الغمۀ، . 2. شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 329 . شاهپور حسینی، انتشارات موعود عصر (ع) 1. کلینی، کافی، ج 1، ص 578
6. شیخ . 5. کافی، ج 1، ص 576 ، باب 124 ، ج 16 . 4. ابن شهر، آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 464 . ج 3، ص 212
. 8. همان منبع، ص 536 . 7. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 462 . طوسی، الغیبۀ، ص 134
ماه شعبان
آیتالله محمد ناصري دولتآبادي در فضیلت بعضی از اوقات بر بعضی دیگر، هیچ تردیدي نیست. تمامیِ ماه مبارك رمضان، لیل
القدر، شب مبعث پیامبر(ص)، عید سعید غدیر و ... در شمار این ایّام مبارك است. امّا گذشته از شرافت ذاتیِ بعضی از ایّام، اهمیّت
حاصل از بعضی از وقایع خاص نیز به شرافت آن ایّام میافزاید. ماه شعبان نیز در شمار شریفترین ایّام سال قرار دارد که نه تنها
خود شریف است، بلکه بستر ولادت ولیّ مطلق الهی، حضرت بقیۀالله(ع) نیز هست. از این روست که در سخنان پیامبر اکرم(ص) و
اهل بیت(ع) نیز به وفور به اهمیّت این ماه اشاره شده است. بنابر آنچه در شماري از متون روایی وارد شده، پیامبر اکرم(ص) در
یکی از سالها، به هنگام آغاز این ماه خطبهاي خواندند و مردم را نسبت به شرافت این ماه آگاه فرمودند. قسمتهایی از این خطبه
چنین است: ... شعبان ماه شریفی است و آن ماه من است. حاملان عرش آن را بزرگ میشمارند و حقّ آن را میشناسند. آن ماهی
است که در آن همچون ماه رمضان، روزي بندگان زیاد میگردد و در آن بهشت آذین بسته میشود. و این ماه را شعبان نامیدهاند
زیرا در آن ارزاق مؤمنان تقسیم میشود و آن ماهی است که عمل در آن چند برابر میشود و کار نیکو هفتاد برابر ثمره میدهد. 1
بنابر آنچه در این خطبه وارد شده است: 1. شعبان ماه پیامبر اکرم(ص) است؛ 2. فرشتگان احترام این ماه را کاملاٌ رعایت میکنند؛
3. ارزاق مردمان، به ویژه روزيِ معنويِ آنان در این ماه تقسیم میشود؛ 4. در این ماه، فرشتگان بهشت را زینت میدهند، تا مؤمنان
به آن وارد شوند؛ 5. خداوند به فضل خود، حسنات مردم را در این ماه هفتاد برابر پاداش میدهد، و از گناهان آنان درمیگذرد.
بنابر آنچه در حدیثی دیگر آمده، این ماه ماهی است که: در هر پنجشنبۀ ماه شعبان، آسمانها زینت بسته میشود، پس فرشتگان به
دعا میپردازند که پروردگارا! آنکس را که در این روز روزه بدارد، ببخشاي، و دعایش را اجابت فرماي. پس هر کس که در این
روز دو رکعت نماز گذارد و در هر رکعت آن یکمرتبه سورة حمد و یکصد مرتبه سورة توحید را بخواند و بعد از نماز نیز یکصد
مرتبه صلوات بفرستد، خداوند تمامی حاجتهاي دینی و دنیایی او را اجابت میفرماید. 2 اهمیّت شب نیمۀ شعبان اکنون که اندکی
به اهمیّت این ماه واقف شدیم، میافزاییم که در میان تمامی روزها و شبهاي این ماه، شب نیمۀ ماه که شب ولادت حضرت حجّت
بنالحسن(ع) است؛ از شرافتی ویژه برخوردار است. پیامبر اکرم(ص)، این چنین از اهمیّت این شب خبر میدهند: من شب نیمه
شعبان، خوابیده بودم که جبرائیل به نزدم آمد و گفت: اي محمّد! آیا در این شب میخوابی؟ گفتم: اي جبرائیل! مگر این شب چه
شبی است؟ جبرائیل گفت: این شب، شب نیمۀ شعبان است. اي محمّد برخیز!. پس مرا از بستر خواب بلند نمود و آنگاه مرا به بقیع
برد و گفت: سرت را بلند کن و به آسمان بنگر. این شبی است که در آن دربهاي آسمان و در رحمت الهی و رضایت او گشوده
میگردد... اي محمد! هر کس این شب را تا صبح به تکبیر، تسبیح، تهلیل، دعا، نماز، قرائت قرآن، انجام مستحبّات و استغفار
بگذراند، بهشت منزل و آرامشگاه او خواهد بود. 3 در حدیثی دیگر، چنین آمده است که پیامبر اکرم(ص) به هنگام حلول این ماه
فرمودند: شعبان ماه من است، خداوند رحمت فرماید آنکس را که مرا در ماهم یاري رساند. 4 هر چند اطاعت از دستورهاي پیامبر
صفحه 17 از 47
اکرم(ص)، مصداق کامل کمک به ایشان در این ماه است، امّا میتوان صلوات بر ایشان و اهلبیت مکرّم(ع) را نیز از مصادیق
اعانت ایشان دانست. ازین روست که بسیاري از بزرگان به کثرت صلوات در این ماه سفارش مینمودهاند. بنابر آنچه در حدیثی
دیگر آمده است: خداوند به ذات مقدّس خود سوگند خورده است که هر کس را در این ماه به او پناه برده و از او درخواست کند،
از رحمت خود محروم ننماید. 5 بنابر روایت کمیل یار با وفا و با معرفت امیرالمؤمنین(ع)، در جلسهاي یکی از یاران حضرت از ایشان
6 سؤال کرد، ایشان نیز در تفسیر شب قدر که امور آدمیان در آن مقدّر میشود به بیان « فیها یفرق کلّ أمرٍ حکیم » دربارة آیۀ شریفۀ
اهمیّت شب نیمۀ شعبان پرداختند و به خصوص برخواندن دعاي حضرت خضر(ع) در این شب تأکید کردند. پس از اتمام جلسه و
آنگاه که کمیل به منزل خود بازگشت، باز به نزد حضرت مراجعه کرد تا دعاي خضر را از ایشان فرا گیرد. حضرت نیز نخست او را
امر به نوشتن کردند و آنگاه دعاي معروف کمیل را براي او خواندند، و سرانجام او را به خواندن این دعا در شب نیمۀ شعبان
سفارش فرمودند. 7 دعاي کمیل اگر چه بنا به سنّت معمول در شبهاي جمعه قرائت میشود، امّا ویژه این شب نیز است، هر چند
خواندن آن در شبهاي دیگر نیز بسیار با فضیلت است. از همین روست که شب نیمۀ شعبان، شب قدر است و یا دست کم، در
فضیلت همچون شبهاي قدر معروف است. روایات متعدّدي از حضرت صادق(ع) و حضرت باقر(ع) نیز به این مطالب گواهی
میدهد. از این روست که فضائل و نیز اعمال ویژة این شب بسیار بیشتر از فضائل و اعمال دیگر شبهاي مبارك سال، همچون شب
ولادت پیامبر اکرم(ص)، شب ولادت حضرت امیرالمؤمنین(ع)، و نیز شب ولادت حضرت فاطمۀ زهرا(س) میباشد. 8 ماهنامه
موعود شماره 90 پینوشت ها ?: به نقل از: آب حیات، برگرفته از مجموعه سخنان آیتالله ناصري دولتآبادي. 1. بحارالانوار، ج
؛ 3. بحارالانوار، ج 95 ، ص 412 . 2. وسائل الشیعه، ج 8، ص 104 ، حدیث 10177 ، الإقبال، ص 688 . 94 ، ص 68 ، الاقبال، ص 684
5. وسایلالشیعه، ج 8، ص 106 ، حدیث . 4. الإقبال، ص 683 ؛ وسائل الشیعه، ج 10 ، ص 492 ، حدیث 13934 . الإقبال، ص 699
8. ر.ك: اعمال . 7. الإقبال، ص 706 . 6. سورة دخان ( 44 )، آیۀ 4 . 10183 ؛ بحارالأنوار، ج 94 ، ص 85 ؛ مصباح المتهجّد، ص 831
شب نیمه شعبان، مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی.
نهی از تعیین